کانال تنفس

tnafus@

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آتش» ثبت شده است



.:پیامک ایــــام فاطمیه:.

لباس سال نو ام را
سیاه خواهم دوخت
که سین اولم امسال
سوگ فاطمه(س)است
کسایی که عید امسال مشکی میپوشن لایک کنن
..
یا على رفتیم بقیع اما چه سود!
هرچه گشتیم فاطمه آنجا نبود
یا على قبر پرستویت کجاست
آن گل صد برگ خوشبویت کجاست
هر چه باشد ما نمک پرورده ایم
دل به عشق فاطمه خوش کرده ایم
حج من بى فاطمه بى حاصل است
فاطمه حلال صدها مشکل است
من طواف سنگ کردم دل کجاست
راه پیمودم پس منزل کجاست؟
کعبه بی فاطمه مشتی گل است
قبر زهرا کعبه اهل دل است
..
امشب،دل سنگ کوچه ها می گرید/یک شهر خموش و بی صدا می گرید/ تشییع جنازه غریب زهراست/تابوت به حال مرتضی می گرید
شهادت یاس کبود علی و گل بوستان پیامبر بر شما تسلیت
..
دیگر آن خنده‌ی زیبا به لب مولا نیست / همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطره‌ی اشک علی تا به ته چاه رسید / چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد
..
هر چند که خیمه ها علمدار نداشت/ بانوی زمین خورده سپهدار نداشت
می سوخت میان آتش و دود اما/ آن خیمه آتش زده مسمار نداشت.
یا زهرا (س)
..
چه میشد گر مرا مادر از آن کوچه نمیبردی
من آنجا را نمیدیدم تو هم سیلی نمی خوردی
..
مادرم
شنیده بودم مدینه بوی غربت میدهد!باور نمیکردم!
اما وقتی به آسمان مدینه رسیدم بوی غربت را از بلندی هم شنیدم!
وقتی چشمم به گنبد پدرت افتاد غربتش را با تمام وجود حس کردم!
وقتی پشت دیوارهای بقیع چشمانم نظاره گر بودند غربتت را حس کردم!
وقتی برای خواند دو رکعت نماز کنار دیوار بقیع مردی نامحرم بازویم را گرفت و مرا هل داد درد را فهمیدم، غربتت را فهمیدم!
مادرم
آتش گرفتم وقتی دیدم در میان مردمان شهر خودت هم غریبی!
مادرم
شرمنده ام بخاطر تمام لحظه هایی که نشناختمت!بخاطر تمام لحظه هایی که غربتت را درک نکردم!
شرمنده ام!
دلم بدجور هوای مدینه کرده!کاش دوباره لایق رفتن بشم!
التماس دعا
..
شبم تاره، مث چادر سیاهت
تبم نم‌داره، سرده، عین آهت
حسودی می‌کنم امشب به مهتاب
که دامن می‌کشه بر روی ماهت
..
دوای مردمان خسته، هیزم
کلیدِ خانه‌های بسته، هیزم
چگونه، تسلیت دادند او را
به جای دسته گل با دسته هیزم؟
..
خون گریه کن زغم که عقیق یمن شوی
رخصت دهدخداکه توهم سینه زن شوی
..
درفاطمیه ازدل وجان گریه می کنیم
همراه باامام زمان ناله می کنیم
درفاطمیه رنگ جگرسرخ ترشود
آتش فشان غیرت ماشعله ور شود
شمشیرخشم شیعه پدیدارمیشود
وقتی که حرف کوچه ودیوارمیشود
ماهمکلام منکرحیدرنمیشویم
باقنفذ و مغیره برادرنمیشویم
..
یاس یعنی بوی دل بوی بهشت
یاس یعنی فاطمه حیدر سرشت
یاس یعنی کمترین عمرِ جهان
یاس یعنی مادرِ صاحب زمان
..
میگویند رفته ای بانو...
اما دل دیوانه ام رفتنت را باور نمی کند...
تورا می بینم هرروز...
در سیمای دختری محجوب...
در چادری سیاه تر از شب...
نرفته ای...
دروغ میگویند...مگر نه...؟!
..
یتیمان جز دو چشم تر ندارند / به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد / که طفلان علی مادر ندارند . . .
..
ر کوچه ها روى تو شد زهرا کبود...
دست بلا رنگ رخت آنجا ربود...
تنها تورا آن بى حیا در کوچه دید...
جز مجتبى همراه تو یارى نبود...
..
مادر دو بخش است ،،و ما هر چه میکشیم از بخش دوم آن است...
..

چند واژه من بگویم ای برادرگوش کن

سوز آنها را به جانت ریز ،خود مدهوش کن

چون شنیدی این سخن  یاد چه افتادی بگو

پیش چشم خود چه دیدی؟ جان ندادی گر ، بگو

اسم آتش ، نام هیزم چون به گوشَت می رسد

بازگو بر من چه ها بر یاد و ذهنت می رسد؟

نام مسمار در و میخش اگر بر لب بَرم ؟

خاطرت را تا کجا و کِی توانم من بَرَم؟

گر ببینی یاس را درباغ و بستان کسی؟

ذهن تو یادش بیفتد بر گل یاس کسی؟

گر تو در جایی ببینی کَس لگد برسنگ زد

خاطرت آید که روی یاس ،آن دلسنگ زد؟

تازیانه چون ببینی در دلت غوقا شود؟

از تداعی سقیفه محشر کبری شود؟

غل و زنجیر اسارت روحتان آزرده کرد؟

خاطرت یاد علی و آن گل پژمرده کرد؟

الغرض مقصود من از این سخن این بود و بس

یاد آری یاس را پژمرده کرد آن بوالهوس

در چنین روزی گل یاس نبی پژمرده شد

                     حق مولایم علی از روی عصیان خورده شد